قهوه با طعم سگ
February 27, 2010
پیش بینی های برادر حسین
بعضی اوقات آدم جلوی استدلالهای این آقای حسین شریعتمداری کم می آورد بخدا. بخشی که در زیر آمده مقدمه سرمقاله امروز روزنامه  کیهان است.

اگر اين سوال در ميان باشد كه از دو پاره خط «مستقيم» و «خميده» كداميك را بيشتر مي پسنديد؟ به يقين، همه كساني كه در مقابل اين پرسش قرار مي گيرند و يا، اكثريت نزديك به تمامي آنها «پاره خط مستقيم» را ترجيح مي دهند و درباره چرايي انتخاب اين گزينه، دلايل قابل قبولي نيز دارند، مثل اين كه پاره خط مستقيم كوتاهترين فاصله ميان دو نقطه است و...

پی نوشت 1: احتمالاً بعد از صحبت های رهبری در مورد "نقشه و هندسه الهی" جناب شریعتمداری هم تصمیم گرفتند اطلاعات هندسی شان را به رخمان بکشند. فقط خدا کند ایشان به همین اکتفا کرده و سراغ هندسه فضایی نروند.
پی نوشت 2: ایشان عادت دارند اتفاق ها را قبل از وقوع پیش بینی کنند. انتخابات 84 را که خاطرتان هست؟
February 23, 2010
دستبوسی مدام


بعضی ها عادت دارند همیشه دست بوس باشند.
جا و مکانش گویا زیاد مهم نیست.
استراتژی دارند پس هستند
می خواستم بگویم این انتشار فیلم جدید کوی دانشگاه مشکوک است. می خواستم بگویم در ادامه آن پست قبلیم معتقدم انتشار یک فیلم حرفه ای از وقایع آن شب در حالی که اوضاع رو به آرام شدن می رود آن هم در بی بی سی فارسی (و نه در صدای آمریکا که تقریبا غیر قابل تحمل شده است) کمی مشکوک است. می خواستم باز هم بگویم این اقتدارگرایان هستند که از پایان تشنج ناراحتند و دوست دارند چهارشنبه سوری را به محلی برای انتقام گیری از سران جنبش سبز مبدل کنند. می خواستم بگویم انتشار این فیلم هم احتمالاً استراتژی جدید اقتدارگرایان است برای تحریک احساسات مردم و در نتیجه ماندن مردم در خیابان.
دیدم قبل از من نوشته بودند.
February 22, 2010
رابطه های قهوه ای
عادت کرده بودم کثافت هایم را نشورم. نه این که ندانم این ها کثیفند که اصلاً به خاطر کثیفی نمی شستمشان. وارد توالت می شدم. می ریدم و می آمدم بیرون. دریغ از یک سیفون. انگار این لذت پس از ریدن قرار بود با شستن از بین برود. انگار که می خواستم لذتش را.
بعضی رابطه ها اینجوری اند. تو ریدی به رابطه اما حاضر نیستی نه خودت را بشوری و نه رابطه را. می خواهی بوی گه عالم را بردارد انگارکی. نمی شوری که آن لذت ریدنت از بین نرود. از بین نرود؟
بعضی ها اینجوری اند دیگر.
February 20, 2010
آشوب




این که آقای "کاپولا" در تحسین جناب "کوروساوا" می فرماید که هر کارگردان فقط یک شاهکار دارد و او بسیار (نقل به مضمون) حرف نسبتاً درستی است اما معنی اش این نیست که "آشوب" هم قرار است یک شاهکار باشد.
 اما مشکل ار اینجا نیست که جناب "کوروساوا" نتوانسته فیلم را دربیاورد که از قضا ریزه کاریهای کارگردانی و میزانس هایش نشان می دهد که حضرتش اتفاقا بعد از سالها فیلم سازی راه و چاه را خوب بلد بوده. مشکل از اینجاست که متنی که جناب "کوروساوا" تصمیم به ساختش گرفته متن بی پایه و اساسی است. "شاه لیر" اثر احتمالا جاودان "ویلیام شکسپیر" متن بسیار سستی است که تمهیدات "کوروساوا" برای محکم کردنش هم فایده ای نداشته و هر چند که تلاش شده، اما این سستی همچنان در فیلم آشکار است. احتمالاً دوستداران جناب "شکسپیر" (که خود بنده شیفته "هملت" شان هستم) داد سخن خواهند داد که چنین است و چنان. اما من بر حرف خود خواهم ماند که هر چند احتمالاً "شاه لیر" از منظر زبان شناسی متن بسیار مهمی است (که با این ترجمه های "در پیت" تاییدش بماند با همان زبان شناسان آن وری) اما متن جناب "شکسپیر" از منظر نمایشنامه نویسی "هیچ" چیزی ندارد و این "هیچ" را با غلظت ادا می کنم. شخصیت های به شدت پرداخته نشده نمایشنامه و آن روابط علت و معلولی عجیب و غریب (که اگر خودت را جای انسان دوره "الیزابت" هم بگذاری باز هم برایت عجیب است) و آن داستانک های موازی با داستان "لیر" (که نه تنها کمکی به روند داستان نمی کند که آن را مضحک تر نیز می کند) همه  و همه دست به دست هم داده اند تا نمایشنامه "هیچ" نداشته باشد.
این که "کوروساوا" از دید مذهب به نمایشنامه نگریسته یا سنت که "شاه لیر" را برای اقتباس انتخاب کرده را من نمی دانم اما ایشان حتماً چیزی در نمایشنامه دیده است. البته غربی اش را دیده و تصمیم گرفته شرقی اش کند اما احتمالا در طول کار متوجه آن ضعف های نمایش شده و این است که ایشان بسیار سعی کرده که با تغییرات بسیار، فیلمنامه را از سستی درآورد.
 تلاششان محترم، اما کارشان جواب نداده است.
انگار در طول فیلم تماشاگر فقط از خود می پرسد چرا؟ البته تلاش آقای "کوروساوا" در زمینه شخصیت پردازیها انصافاً خوب بوده و در فیلم با مجموعه کاملتری از شخصیت ها مواجه هستیم اما آن روابط علت و معلولی ضعیف همچنان در سر جای خود هستند.
ازکارگردانی شاید نتوان ایراد گرفت و حتی می توان تحسینش نیز کرد. به یاد بیاورید صحنه انداختن شمع توسط پادشاه را که قبل از انداختنش در طول سکانس، یک شمع در میانه های تصویر دست و پا می زد که مرا ببینید، اما آنجا که پدر تصمیم به انداختن شمع "تارو" کرد، دوربین جایی نشسته بود که می شد شمع دیگری نیز در تصویر دید. یا به سیر تطور رنگ ها از ابتدا تا انتهای فیلم دقت کنید که چگونه رنگ ها با حالات روحی تغییر می یابد . یا می شود به موسیقی فیلم فکر کرد که سعی در تراژیک تر کردن اثر داشته و خیلی جاها (متاسفانه) از فیلم هم جلو افتاده است. از این دست نشانه ها و نماها در طول فیلم زیاد است و مجال برای بازگو کردنش کم.
و باز هم می گویم مشکل اینجاست که فیلم "آشوب" بر روی یک متن سست بنا شده که انگار نمی توان درستش کرد. نمایشنامه را که بخوانی آنوقت است که میفهمی می توانی صدایت را صاف کنی و بلند داد بزنی :" آهای آقای شکسپیر ، آنچنان که می گویند هم نیستی ها برادر".
و در نهایت احتمالا در می یابیم که جناب "کوروساوا"ی مذهبی احتمالا با این قطب های خیر و شر داستان "شکسپیر" بوده که "حال" کرده و تصمیم به ساختش گرفته. چه در فیلمش همان خیر و شرها و سیاه و سفیدها سر جایشان هستند و تلاشی برای خاکستری کردنشان نشده است.
و در پایان اینکه "آشوب" فیلم خوبی است با یک فیلمنامه که سعی کرده خوب باشد اما نشده.
February 14, 2010
پایان خیابان
0- این یادداشت تا حدودی طولانی شد اما برای درک مطلب باید کل آن را خواند.
1- این یادداشت از بخشهای مختلفی تشکیل شده که الزاماً به هم مرتبط نیستند.
2- پس از خواندن مقاله جدید "محمد قوچانی" در هفته نامه "ایران دخت" با نام "اصول اصلاح" بود که بالاخره تصمیم گرفتم از رادیکالیسم شکل گرفته در لایه هایی از جنبش سبز بنویسم. رادیکالیسمی که به زعم من جنبش را به سوی نابودی سوق می دهد.
3- می توان از پیشنر نیز شروع کرد اما من از همان دوم خرداد 76 شروع می کنم و پیروزی جریانی که بعدها "اصلاح طلب" لقب گرفت. نمی خواهم به دلایل پیروزی اصلاح طلبان و یا چگونگی آن بپردازم. تنها میخواهم به آنجایی برسم که پس از 8 سال ریاست جمهوری "سید محمد خاتمی" عده ای از دلبستگان جریان اصلاحات (منجمله خود من) وی را متهم به خیانت به ملت نمود و اعتقاد داشت که او به درستی وظایفی را که ملت به دوش او گذاشته اند انجام نداده است. اما امروز در بازخوانی آن دوران شاید بتوان با حفظ نقدهایی که به دوران اصلاحات داشت یک نکته را با صراحت اعلام نمود: "سید محمد خاتمی" به مردمی که او را انتخاب کرده بودند خیانت نکرد. چه او هرگز داعیه مخالفت با جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را نداشت و ندارد که بخواهد در 18 تیر 78 به بهانه حمله به کوی مقابل نظامی که او را بر سر کار آورده و موجودیتش را از آن می گیرد بایستد. این بار ما اشتباه کردیم که مطالباتمان را از "جامعه مدنی" به سمت رادیکالیسم افراطی سوق دادیم و از او خواستیم که در قبال وقایع کوی دانشگاه و پس از آن در قبال نظام واکنش نشان دهد و انچه نباید اتفاق می افتاد، افتاد. تحریم انتخابات 84 و ریاست جمهوری "محمود احمدی نژاد".
4- شکی ندارم که رادیکالیسمی که اطراف "خاتمی" را احاطه کرده بود منجر به شکل گیری سوم تیر 84 شد. این رادیکالیسم از دوسمت به اصلاحات ضربه زد. اول آنکه با افزایش مطالبات مردم و برآورده نشدن خواسته های حداکثری آنان، ناامیدی ز اصلاحات دامن مردم را گرفت و در سمت مقابل بخش "اقتدارگرا"ی حکومت با دستاویز قرار دادن این رادیکالیسم ابتدا شورای شهر، سپس مجلس و پس از آن ریاست جمهوری را از الاح طلبان پس گرفت. شتاب اولیه اصلاحات در سالهای 76 تا 78 منجر به "سرسیلندر" سوزاندن اصلاح طلبان در سال های پس از 78 شد.
5- 22 خرداد 88 اتفاق بزرگی در ایران است. بزرگ نه از لحاظ آنکه باعث چه تحولاتی در خیابان ها شد (که آنهم بزرگ است) بل از این نگاه که 22 خرداد 88 آغاز دوره ای است که اقتدارگرایی ( و نه اصول گرایی) در تحول فکری مردم به کناری گزارده شد. چه بسیار کسانی که با حفظ اصول گرایی شان انزجار خود را از اتفاقات پیش آمده ابراز کردند و می کنند. اما به نظر من این جنبش یک چیز کم داشت و هنوز هم دارد : رهبر. سران جنبش (میرحسین موسوی و مهدی کروبی) با ژستی که می تواند نشانی از دموکراتیک بودن (که گاهی تا مرز پوپولیسم نیز پیش می رود) آنان داشته باشد اعلام می دارند که رهبر این جنبش نیستند و این مردمند که این جنبش را رهبری می کنند. خطای بزرگ در همین جا اتفاق می افتد. عرصه سیاست عرصه شطرنج (به تعبیر صادق زیباکلام) است و آنان که شطرنج را بلد نیستند احتمالا پس از مدتی رو به شطرنج "برره ای" می آورند. درست است که مردم نقش مهمی را در جنبش ایفا می کنند اما وقتی شطرنج را بلد نباشی به بیراهه می روی. مردم سیساتمدار نیستند و طبیعی است که باید هدایت شوند. رهبر نداشتن این جنبش در بحبوحه مبارزات انتخاباتی شاید نقطه قوتی محسوب میشد اما در حال حاضر پی در پی در حال ضربه زدن به جنبش است.
6- 22 خرداد 88 تا 30 خرداد 88 یکی از بهترین دوران مبارزات در تاریخ ایران می تواند لقب بگیرد. آنجا که مردم با هدایت رهبرانشان به خیابان ها آمدند، راهپیمایی سکوت کردند، به دستگیری ها اعتراض کردند، اعتراضشان را به نتیجه انتخابات بیان کردند و سپس به خانه هایشان برگشتند. خشونت های پراکنده ای در 25 خرداد 88 شکل گرفت که می توان هر دو طرف افراطی را در آن مقصر دانست اما اعتراض ها همچنان مدنی و دموکراتیک پیگیری می شد. اتفاق بزرگ نماز جمعه 29 خرداد بود، آنجا که می شد حدس زد از فردایش چه انتظار خیابان ها را می کشد. می توان گفت که 30 خرداد هم محک معترضان برای نظاره واکنش حکومت بود و آنجا که واکنش های شدید حکومت اتفاق افتاد باید اعتراض خیابانی به پایان می رسید.چراکه مشخص بود که خشونت حکومت نتیجه اش بازتولید آن توسط سبزها است. خشونتی که مسلما یک روز اتفاق می افتاد. این موضوع تا عاشورا به تعویق افتاد اما در عاشورا این زخم سر باز کرد.تمام کردن اعتراض ها در همان 30 خرداد به منزله عقب نشینی نبود چه قبلا هم گفتم که این شطرنج سیاست باید با تدبیر و تفکر بازی شود. اینجا بود که نبود رهبر در جنبش سبز احساس شد و سران جنبش نیز احتمالا اسیر احساسات شدند ( که از سیاست فاصله بعیدی دارد). واکنش به جای سران جنبش می توانست باعث پیشگیری از وقایعی مانند کهریزک (که بازداشتی هایش همه مربوط به 18 تیر بودند) شود.
7- جنبش باید تکلیف خود را با رادیکالیسمی که درونش است روشن کند. منظورم حذف این رادیکالیسم نیست که حذف، منش اقتدار است نه اصلاح. منظور این است که بخش های معتدل جنبش باید سعی کنند به شیوه ای دموکراتیک هدایت جنبش را در دست بگیرند و برای این  کار هیچ روشی مناسب تر از اعلام رهبری جنبش توسط آقای موسوی (که تمامی این اعتراض ها بر گرد او شکل گرفته است) نیست. هر چند که این موضوع احتمالا با واکنش های منفی در داخل جنبش مواجه می شود اما باید این هزینه را برای دستیابی به هدف پرداخت.
8- با اطمینان تمام اعلام می دارم ضربه ای که "بالاترین"، "نوری زاده"، "سازگارا"، "مخملباف" و امثالهم به جنبش زده اند به مراتب بیشتر از ضربه ای است که "کیهان" و "فارس" و "رسایی" و "شجونی" زده اند. بخش افراطی و خارج نشین جنبش با طرح مطلباتی که از ابتدا هیچ ارتباطی به جنبش نداشت و با طرح شعارهای ساختارشکن چنان به بدنه نحیف جنبش تازه شکل گرفته ضربه زده اند که باید جنبش را به خاطر اینکه هنوز سرپا مانده است تحسین نمود. شعارهایی همچون "جمهوری ایرانی" نه تنها کمکی به جنبش نکرد بلکه باعث شد بخش اصولگرای حاکمیت نیز به جای نقد جنبش به مخالفت به آن روی اورند.
9- حضور در کف خیابان ها برای طلب مطالبات احتمالا فقط بخش تندروی اقتدارگرایان را خوشحال می کند. امثال "حسین شریعتمداری" و "روح الله حسینیان" و "جعفر شجونی" که در طول سال های انقلاب در سایه بوده اند حالا می توانند با ماندن مردم در خیابان ها خرده حساب های خود با بخش اصلاح طلب و میانه روی جامعه را تسویه کنند. آنها اگر قدرت داشتند هم امروز موسوی و کروبی را اعدام می کردند تا درس عبرتی برای "هاشمی رفسنجانی" و "محسن رضایی" شود و در عین حال انتقام 30 سال در قدرت نبودنشان را بگیرند.
10- 22 بهمن 88 نه شکست جنبش که از قضا روز پیروزی میانه روهای جنبش بود. شاید پس از این روز بخش بزرگی از جنبش متوجه شدند که کف خیابان ها مال حکومت است که او پول دارد و قدرت و جنبش باید با تکیه بر سرمایه همیشگی اش که شعور است و فرهنگ حرکت کند و نه اینکه به کنش های طرف مقابل (از جمله مراسم حکومتی اش) واکنش نشان دهد. جنبش باید متعقل باشد و این تعقل در کف خیابان ها که نه، در رسانه ها، در وبلاگ ها و در فضای گفتگو است.
11- عبور از سران جنبش به نفع هیچ کس نیست جز همان رادیکال های اقتدارگرا.
12- جنبش سبز باید یک بار برای همیشه حضور در خیابان ها را فراموش کند مگر آنکه مجوزهای لازم به جنبش برای برگزاری اعتراض داده شود (که بعید است).
13- احتمالاً چهارشنبه سوری میعاد بعدی بخش افراطی جنبش سبز است. باید این موضوع را از همین امروز تذکر داد که چهارشنبه سوری می تواند نتایج غیرقابل جبرانی برای جنبش داشته باشد و حتی آن را بالکل نابود کند. می توان حدس زد که اقتدارگرایان با آتش زدن اموال عمومی و حتی خودی هایشان تبلیغات منفی بر علیه جنبش را به اوج برسانند و یک بار برای همیشه آن را نابود کنند.
14- و همه اینها به معنی نفی خشونت ها و کشتارهای اقتدارگرایان نیست. آنان مادون نقد هستند و این جنبش است که ارزش نقد شدن را دارد.
15- خوشحال می شوم که من نیز نقد شوم.


پی نوشت : حرف های من را هرکس به نوعی بیان کرده است از جمله این پست.
February 08, 2010
بدون شرح
پیش نوشت من : به ترکیب کلمات سران فتنه و قوه قضاییه در متن دقت فرمایید.


کیهان و خوانندگان دوشنبه 19/11/88
¤ قوه قضائيه همچنان در مقابل خواسته اكثريت قريب به اتفاق مردم كه خواهان برخورد با سران خائن و وطن فروش فتنه هستند، سكوت كرده است و آن را در حد يك خواسته سياسي مي داند. اين در حالي است كه توقع مردم براي محاكمه كساني كه به اين كشور خيانت كردند، بسيار به جا است.
يك هموطن
¤ قوه قضائيه بعد از فاجعه عاشوراي حسيني در برخورد با سران فتنه آنقدر محافظه كاري به خرج داد كه فتنه گران با جسارت تمام و طلبكارانه در بيانيه ها و اطلاعيه هاي خود طرفدارانشان را به حضور در راهپيمايي 22 بهمن با نيات پليد گذشته خود دعوت مي كنند.
مسلم واحدي - خرم آباد
¤ هرچه كه به روز 22 بهمن نزديك مي شويم اميدمان نسبت به حركت انقلابي قوه قضائيه در خصوص دستگيري سران فتنه و كشاندن آن ها به پاي ميز عدالت كم مي شود. اميدواريم در چند روز باقي اين قوه خبرهاي خوشي به مردم بدهد.
يك بانوي هم وطن

کیهان و خوانندگان یک شنبه 18/11/88
¤ از اخبار رسيده بدست مي آيد كه سران فتنه خيالشان از اينكه بازداشت و محاكمه بشوند راحت شده و از هم اكنون به موضوع شركت در انتخابات شوراي شهر و مجلس و... فكر مي كنند. البته وقتي دستگاه قضايي ما تا اين حد اهل مماشات باشد بايد هم چنين اتفاقي بيفتد.
يك هموطن از شهر زنجان
¤ از نيروي انتظامي تقاضا دارم در روز 22بهمن كه انبوه مردم به سمت ميدان آزادي در حركتند امنيت خيابانهاي ديگر مخصوصاً خيابانهاي حافظ و جمهوري را تامين كنند تا دوباره شاهد هنجارشكني هاي 300-400 نفر نباشيم و از رئيس قوه قضائيه نيز درخواست دارم به جاي اينكه در سخنراني ها حركت فتنه اخير را محكوم كنند سردسته هاي فتنه را در دادگاه محكوم كنند.
محمد بحراني
¤ با اظهارات و پشتيباني هايي كه از فتنه هاي روز عاشورا توسط سران فتنه ابراز شده است ديگر جاي هيچگونه ترديدي وجود ندارد كه اين افراد با استكبار جهاني همدست هستند و در يك كلمه ضدانقلاب و ضدملت و ضدنظام جمهوري اسلامي محسوب مي شوند و لازم است با آن ها برخورد قاطع صورت گيرد.
عزيزي – ايلام

کیهان و خوانندگان شنبه 17/11/88
¤ رئيس محترم قوه قضاييه وقتي به دستگاه قضا تشريف آوردند اولويت نخست را به برخورد با مجرمين و متجاوزين به عنف و مسائل اقتصادي قرار دادند و در برخورد با برهم زنندگان نظم و امنيت و آسايش عزم جدي نشان دادند ولي با توجه به روندي كه در پيش است بنظر مي رسد ضرورت توجه جدي تري به خواست ملت در نهم ديماه ، نامه 144نماينده مجلس و 201 تشكل و سازمان و... مي بايست داشته باشند. زيرا ملت همچنان منتظر برخورد جدي با سران فتنه هستند.
نيكزاد
¤ تقاضا مي كنم عملكرد قوه محترم قضاييه را در برابر خواست بحق ملت در خصوص محاكمه عوامل اصلي فتنه جهت تنوير افكار عمومي تشريح و تحليل كنيد. مطمئن باشيد چنين روندي در قوه قضاييه رفته رفته اعتماد مردم به دستگاه عدالت را كاهش مي دهد.
قنبرزاده

کیهان و خوانندگان پنج شنبه 15/11/88
¤ مسئولين قوه قضائيه بايد آستين همت خودشان را بالا بزنند و در برخورد با سران فتنه و آقازاده هايي كه از اغتشاشگران حمايت مالي و رسانه اي كرده اند كوتاه نيايند. در ضمن از تمام هموطنان خودم در سراسر كشور مي خواهم كه حضور در راهپيمايي 22 بهمن امسال را جدي تر از سالهاي قبل بگيرند و اهميت بيشتري بدهند بايد در اين روز تاريخي و به ياد ماندني حماسه هاي قوي تر و پرحضورتر و باشكوه تر از حماسه 9 دي ماه خلق بكنيم.
شريفي
¤ حداقل ترين خبر خوشي كه قوه قضائيه در اين ايام مبارك دهه فجر مي تواند به مردم بدهد اين است كه ادامه فعاليت سياسي سران فتنه را غيرقانوني اعلام كند. و وعده دهد كه پرونده اين افراد بزودي در دادگاه پي گيري و مورد بررسي قرار خواهد گرفت.
يك هموطن
¤ از رياست محترم قوه قضائيه مي خواهيم كه به دادستان تهران دستور بدهد در مورد طومارهاي شكايت مردمي از اعمال مجرمانه فتنه گران و سران آنها و همچنين شكايت بيش از 140 نفر از نمايندگان محترم مجلس در همين مورد رسيدگي شود و درخصوص احضار آقازاده هاي آشوبگر و فراريان لندن نشين اقدام گردد.
سهيل نژاد

کیهان و خوانندگان چهار شنبه 14/11/88
¤ قوه قضائيه بايد بداند كه مردم كاسه صبرشان لبريز شده است. مردم انتظارداشتند قوه قضائيه واقعاً صدا و خواسته هاي آنان در تظاهرات بي سابقه نهم دي را شنيده باشد ولي ظواهر امر عكس اين را نشان مي دهد.
حسن شيرازي
¤ اين زخمي كه گروه فتنه و سران آنها بر دل جانبازان و خانواده شهدا زدند و با توهين به ساحت مقدس اباعبدا... الحسين(ع) در روز عاشورا و خدشه اي كه به خط امام و رهبري معظم مي خواستند وارد سازند نبايد مقامات قوه قضائيه به آساني از گناه آنان بگذرد. حوادث پس از انتخابات در واقع آزموني براي وزن كشي عدالت در كشوراسلامي ما مي باشد.
قاجار
¤انشاء الله كه قوه قضائيه توجه جدي به خواسته مردم درخصوص رعايت قانون در محاكمه و بازخواست عناصر اصلي بويژه سران فتنه خواهد كرد.قوه قضائيه بايد بداند كه بزرگترين دغدغه مردم اين است كه به اصل مهم قانون اساسي كه براساس آن همه در برابر قانون يكسان هستند خدشه وارد نشود تا خداي نكرده بي عدالتي در نظام خودنمايي كند.
يك هم وطن
¤ مردم از اين واهمه دارند كه قوه قضائيه در محاكمه سران فتنه آنقدر مسامحه و تساهل كند كه آشوبگران شكست خورده توسط اربابانشان تجديدقوا كرده و مجدداً كشور را به آشوب بكشند.
عطايي-اصفهان

کیهان و خوانندگان سه شنبه 13/11/88
¤ چرا قوه قضائيه از خودش دفاع نمي كند و پروانه وكالت وكلاي خائني كه دائم به عنوان عامل بيگانگان با رسانه هاي خارجي وابسته به صهيونيسم به مصاحبه مي پردازند و از آشوبگران به عنوان آزادي خواهان ياد مي كنند باطل نمي كند. آيا مسئولين اين قوه منتظرند تا مردم خود رأسا همه امور را انجام دهند و به پالايش بدخواهان بپردازند.
حاج خليلي

کیهان و خوانندگان دو شنبه 12/11/88
¤ مردم بعد از تجمع عظيم و بي سابقه نهم دي ماه انتظار دارند قوه قضائيه با افرادي كه مستندات خيانتشان محرز است طبق قرآن و اسلام و عدالت برخورد كند نه اينكه دست روي دست بگذارد و شاهد مظلوم نمايي آن ها باشد.
باطني

کیهان و خوانندگان یک شنبه 11/11/88
¤ به مسئولين قوه قضائيه هشدار مي دهيم مبادا فريب تغيير چهره سران فتنه آنها را از برخورد قضايي با آنها باز دارد. فتنه گران وقتي ديدند خواسته ناحقشان برآورده نشده روي به حكميت و وحدت ملي و ... آورده اند.
غلامرضا مرندي از ماكو

کیهان و خوانندگان شنبه 10/11/88
¤ از تيتر بسيار زيباي روزنامه كيهان مبني بر «كوچه بن بست بود فتنه گران دنده عقب گرفتند» تشكر مي كنم . تقاضا مي كنيم قوه قضائيه كاري كند كه فتنه گران به كوچه بن بست ديگري براي راه انداختن فتنه نروند. مطمئن باشيد كه اگر فتنه گران امروز به سزاي اعمال خودشان نرسند بازهم براي ملت مشكل ايجاد خواهند كرد.
قره گزلو از تهران
¤حقوق مردم با كوتاهي قوه قضاييه در برخورد با عوامل اصلي فتنه بعد از انتخابات در حال ضايع شدن است متأسفانه در دستگاه قضايي كشور هيچ اراده اي براي به محاكمه كشيدن سران فتنه ديده نمي شود و ايام با مماشات در حال سپري است.
شجاع

کیهان و خوانندگان پنج شنبه 8/11/88
¤ معاون دادستان گفته است سران فتنه در صورت احراز جرم از مصونيت قضايي برخوردار نيستند. از قول ما بنويسيد آيا بعد از گذشت هفت ماه از اغتشاشات بايد هنوزبحث آقايان روي احراز و يا عدم احراز جرم سران فتنه باشد، تقاضا داريم مسئولين با الفاظ بازي نكنند.
محمدي
¤ با توجه به سخنان مقام معظم رهبري مبني بر اجراء مر قانون و خواسته قاطبه نمايندگان مردم در مجلس شوراي اسلامي و ملت در خصوص برخورد دستگاه قضايي با سران فتنه متاسفانه هيچ اتفاقي نمي افتد. مردم منتظر اجراي قانون درباره فتنه گران هستند.
نيك نام از قم
¤ آقاي شيرزاد در نامه خود خطاب به كيهان گفته است اميد چنداني به قوه قضائيه براي دادخواهي نسبت به كيهان وجود ندارد.عرض مي كنيم آنچه كه اتفاق افتاده برعكس است چون بارها پاي كيهان را به دادگاه كشانده اند ولي هنوز بعد از گذشت هفت ماه از اغتشاشات بعد از انتخابات توسط سران فتنه هيچكدام دستگير و محاكمه نشده اند. چرا ايشان اين حقيقت آشكار را كتمان مي كند.
مراديان

کیهان و خوانندگان چهار شنبه 7/11/88
¤ كوتاه آمدن قوه قضاييه در خصوص فتنه انگيزان سؤال برانگيز است. آيا اين قصور قوه قضاييه به معناي بي توجهي به خواسته ميليون ها نفر در تظاهرات بي سابقه روز 9 دي نيست؟!
يك شهروند از كرج

کیهان و خوانندگان سه شنبه 6/11/88
¤ ما مي خواستيم بدانيم تا كي بايد منتظر باشيم تا ببينيم سران فتنه مثل بقيه متهمين در دادگاه حاضر و به اتهامات خود پاسخ مي دهند. مگر برابري همه افراد در برابر قانون از اصول انقلاب نبود؟
كريمي از شهريار

کیهان و خوانندگان دو شنبه 5/11/88
¤ به گوش تمام مسئولين مربوطه برسانيد ما جانبازان و خانواده شهداء به هيچ وجه طرح باصطلاح آشتي ملي كه به قصد نجات سران فتنه از مجازات قانوني مطرح مي شود را قبول نداريم. قبل از هر چيز عوامل اغتشاشات و فتنه بايد به مجازات برسند و بعد هم از تمامي ملت ايران عذرخواهي كنند.
صادقي جانباز و از خانواده شهيد
¤ بعد از آنكه خواص آلوده به چرب و شيرين دنيا حاضر به مرزبندي شفاف خود با دشمنان نشدند شاهد درخواست جديد سناتورهاي آمريكايي براي اعطاء 45 ميليون دلار براي شعله ور كردن فتنه توسط مزدوران خويش در داخل كشور هستيم. تعلل قوه قضائيه در برخورد با عوامل اصلي اغتشاشات و بي تفاوتي نسبت به تغذيه فتنه گران از خارج علي رغم اين همه اسناد و مدارك به هيچ وجه توجيه پذير نيست.
محمودي

کیهان و خوانندگان یک شنبه 4/11/88
¤ با توجه به راهپيمايي يوم ا... 9 دي ماه سال 88 و سخنان رئيس محترم قوه قضائيه متأسفانه در عمل هيچ برخوردي با سران فتنه به عمل نمي آيدكه اين كار علاوه بر سرخوردگي نيروهاي حزب الهي به جري شدن متخلفين نيز منجر شده است.
قرباني
¤ با توجه به فتنه اخير و باتكيه بر خطبه هاي نهج البلاغه براي برخورد با فتنه ها، مسئولين قوه قضائيه تا كي مي خواهند مماشات كنند؟
يك شهروند تهراني

پی نوشت من : و این لیست همچنان ادامه دارد که استخراجش از حوصله من خارج است.
February 06, 2010
پرستو به بازگشت زد نغمه امید
اصلاً یکی از سرگرمی های من این بود که دهه فجر بشود و سرود انقلابی بشنوم. نه اینکه فکر کنید این احتیاج مال امروز و دیروز و امسال و پارسال است. نه. این یک حس خوب است از کودکی با من بوده و انگار این "چه گوارا"ی درون من را ارضا می کرد.وقتی می گفت "آب زنید راه را" کم مونده بود بروم تو حیاط و آب زنم راه را. یا وقتی طرف تراوش می کرد "دیو چو بیرون رود فرشته درآید" انگار آن موجود شاخدار بدترکیب از در بیرون میرفت و جایش یک فرشته با چوبدستی کنارم می نشست یا آن هنگام که طرف حنجره اش را پاره می کرد که "آمریکا، آمریکا مرگ به نیرنگ تو" همه هیکل من خشم بزرگی می شد از آمریکا یا وقتی می گفت "برپا خیز از جا کن" من شبیه آدمی می شدم که "خشم اژدها"ی "بروس لی" را تازه تمام کرده و سر نشستن ندارد.
به همه این فهرست اضافه کنید "خمینی ای امام" و "به لاله در خون خفته" و ...
همه این ها را گفتم که بگویم امسال که بعد از انتخابات تصمیم گرفتیم که آنتن صدا و سیمای ملی را از روی پشت بام بکنیم که مازوخیسم مان کمتر مجال خودنمایی داشته باشد، این انقلابی درون من چیزی کم دارد. من به نوای این سرودهای این دهه عادت دارم و فراتر از آن به آنها عشق میورزم. باور کنید به آنها عشق میورزیدم و میورزم خانمها و آقایان. ما مگر چند دلخوشی در طول سال داشتیم که مجبورمان کردید یکی اش را هم کنار بگذاریم. باور کنید ناراحتم که مجبورم به جای آن سروده ها، خزعبلات آقای "سازگارا" و "نوری زاده" و "مخملباف" را گوش بدهم. باور کنید من عاشق "چالنگی" و "مکری" و "فرهودی" و امثالهم نیستم. من علاقه ای به "ویکتوریا" و "خواهر دوست داشتنی من" و ایضاً بقیه شان ندارم. باور کنید دلم می خواهد فقط بنشینم و گوش کنم که "هوا دل پذیر شد گل از خاک بردمید" اما...
اما به خدا قسم نمی گذارید.
پی نوشت : می خواستم چیزی هم در ارتباط ما با این دهه و این سروده ها و این کلیپ های انقلاب 57 بنویسم که دیدم قبلاً نوشته اند. تکرار مکررات نمی کنم.
February 03, 2010
بی نظیر



... که گفت:
ما دو دراز سیگار کشندگانیم و هِر هِر دست یکدیگر را خوانده‌ایم...
آوازخوانا... کوجو رِآ..
رو سینه را هفت آب شو از کینه‌ها...
February 01, 2010
اوه آقای سلینجر
آن روزها هیچ کس جز تو نبود آقای "سلینجر".
آن روزها من تنهای تنها بودم. تنهاتر از همیشه آقای "سلینجر".
آن روزها مرا ترک گفته بود آن عشق قدیمی، آقای "سلینجر".
آن روزها هوا خیلی بد بود آقای "سلینجر".
آن روزها "نقاش خیابان چهل و هشتم" بودی آقای "سلینجر".
آن روزها کتابت به من تقدیم شد با "عشق و نفرت" آقای "ازمه" ، اوه ببخشید آقای "سلینجر".
آن روزها در"ناتوردشت" بودم آقای "سلینجر".
آن روزها "هولدن کالفیلد" وجودم فوران می کرد آقای "سلینجر".
آن روزها تنها بودم . حتی "فرنی و زویی" هم نبودند آقای "سلینجر".
آن روزها هیچ کس جز تو نبود آقای "سلینجر".