قهوه با طعم سگ
February 22, 2010
رابطه های قهوه ای
عادت کرده بودم کثافت هایم را نشورم. نه این که ندانم این ها کثیفند که اصلاً به خاطر کثیفی نمی شستمشان. وارد توالت می شدم. می ریدم و می آمدم بیرون. دریغ از یک سیفون. انگار این لذت پس از ریدن قرار بود با شستن از بین برود. انگار که می خواستم لذتش را.
بعضی رابطه ها اینجوری اند. تو ریدی به رابطه اما حاضر نیستی نه خودت را بشوری و نه رابطه را. می خواهی بوی گه عالم را بردارد انگارکی. نمی شوری که آن لذت ریدنت از بین نرود. از بین نرود؟
بعضی ها اینجوری اند دیگر.
0 Comments:

Post a Comment