چه باید گفت درباره سالی که گذشت؟ یا بهتر بگویم چه می توان گفت درباره سالی که گذشت؟
سالی که با "لبخندها" شروع شد و با "اشک ها" ادامه پیدا کرد. سالی که با "امید" شروع شد و با "یاس" تمام شد. سال "اشک پوری" بود و سال "خون مرتضی" گویا (نام ها زیاد مهم نیستند). چه نام ها که نشنیدیم در این سال. "سهراب" و "ندا" و "ترانه" و خیلی دیگر شاید قبلا هیچ کجای ذهنمان نبودند. اما امروز خاطره ای هستند از "سال بد، سال باد" .
زمان هیچ گاه به قبل از 88 بر نمی گردد و ما نیز و فکر ما نیز و خاطراتمان نیز. 88 احتمالا برای ما، برای نسل ما از 13، از 32، از 67 و از خیلی اعداد دیگر نحس تر است.
با چه امید هفت سین مان را بچینیم خود خدا می داند و بس.
"سین هفتم" هم البته "سیب سرخی" است که "نصیب ما از این سفره سنت سروری نیست".
"بهاری دیگر آمده است آری اما برای آن زمستان ها که گذشت نامی نیست"