قهوه با طعم سگ
April 11, 2010
برخورد نزدیک از نوع دوم
اپبزود اول :
وقت هایی در زندگی هست که روز تولدت برایت اهمیتی ندارند.داستان ژست گرفتن و این حرفها نیست. داستان این است که خسته ای. که حوصله نداری. نه برای تولدت و نه برای چیز دیگر. که وقتی بیدار می شوی از خواب بد و بیراه می گویی به زمینت و زمانت. که چشمانت را می بندی که هیچ نبینی.
اپیزود دوم :
وقت هایی در زندگی هست که روز تولدت برایت اهمیت دارد. نه اینکه روز تولدت روز ویژه ای باشد. داستان این است که هر روز را دوست داری. که شهرت را دوست داری. که بغلت می کند این شهر. که وقتی بیدار می شوی می خواهی بدوی توی شهر. که بگویی روز تولدم است. که بگویی امروز بود که به دنیا آمدم در این شهر. بر این خاک. که بگویی دوست داری این مردم و شهر و دیار و خاک را.

امروز روز اپیزود دوم من است. 
1 Comments:
Blogger Unknown said...
یادم هست که قبلن ها زودتر از اینها متولد می شدی!‏

Post a Comment