قهوه با طعم سگ
January 21, 2010
"آلیس" در سرزمین عجایب
این بازی های وبلاگی هم گاهی آدم را وسوسه می کند که چیزکی بنگارد. برای منی که وبلاگ قبلیم در مورد سینما و تئاتر و کتاب و ... بود و بعدها به دلایلی درش را تخته کردم بازی نوشتن درباره فیلمی خاص جذاب است. مخصوصاً اگر این فیلم خاطره ای باشد و مخصوصاً اگر این خاطره متعلق به "کوبریک" باشد.
"Eyes Wide Shut" را اولین بار در دوران رشد و بلوغ دیدم و خوب طبیعی است (و احتمالاً به من حق هم می دهید) که نوجوانی در آستانه بلوغ چگونه می تواند از صحنه های برهنگی فیلم نهایت لذت و استفاده را ببرد. برایم مهم نبود که فیلم زیرنویس ندارد و برایم مهم نبود که هیچ از فیلم سر در نمی آورم . برایم آن "صحنه" ها مهم بود که بحمدالله تمام و کمال دریافتشان می کردم.
بعدترها که شروع به فیلم دیدن کرده بودم بار دیگر این ساخته جناب "کوبریک" را بازهم بدون هر گونه زیرنویس جلویم نهادم و سعی کردم این بار نه از برهنگی ها که از فیلم لذت ببرم. سعی کردم که بشود و اتفاقاً هم شد. اما این لذت، این میل مبهم  دوست داشتن فیلم، جوری بود که نمی شد بیانش کرد (بعید هم میدانم که در سطور آتی بشود این کار را کرد).
و این بار این "هم فیلم بینی" بود که مرا واردار کرد که بار دیگر بنیشنم و باز هم لذت ببرم و این بار با آن زیرنویس کذایی که گاهی از فیلم جلو می زد و گاهی جا می ماند.
قصه " آلیس" و "بیل" شاید قصه همه ما باشد. قصه همه ماهایی که در رویاهایمان آن بهشت عدنی را تصور می کنیم که قرار است برسیمش اما "اتفاق" هایی لازم است که بشویم "بیل" آخر فیلم که تنها زار می زند و اتفاقاً می خواهد همه چیز را بگوید و اتفاقاً می خواهد از آن رویاها بیرون بیاید. 
مگر نه اینکه اتفاقی نیفتاده است؟ مگر نه اینکه نه "بیل" و نه "آلیس" هیچ کدام هیچ "خطایی" نکرده اند و مگر نه این است که فیلم بر بستری از سوءتفاهم ها شکل می گیرد. سوء تفاهم اول از قضا در آغاز فیلم است، آنجا که "آلیس" از "بیل" درباره آرایش موهایش می پرسد و "بیل" هم بر زیباییش صحه می گذارد. "آلیس" از قضا وارد آن سوء تفاهم می شود و می خواهد بداند چرا "بیل" بدون دیدن او موهایش را تایید کرده و اتفاقاً یادش نیست که او پشت سر "بیل" و روبروی یک آینه ایستاده و همانطور که "بیل" خودش را می بیند آن موها را نیز می بیند. از قضا این بار "بیل" است که به سوءتفاهم ادامه می دهد و به جای این که برای "آلیس" توضیح بدهد که چگونه موها را دیده درباره زیبایی همیشگی آلیس سخن می راند و از این جاست که سوء تفاهم ها شروع شده و تمام نمی شود مکر با آن کلمه انتهایی فیلم: "س.ک.س"
البته که رویاهای موجود در سرهای "آلیس" و "بیل" به این سوءتفاهم ها دامن می زنند. "بیل" می خواست با آن دو مانکن تا پایان "رنگین کمان" برود، "آلیس" می خواست سرخوشی لذت بخشی با آن افسر نیروی دریایی داشته باشد، "بیل" بدش نمی آمد در خانه آن فاحشه" اتفاقی بیفتد و ... اما این اتفاق ها، این میل های مبهمی که در خواب "آلیس" فوران می زند هیچ گاه اتفاق نمی افتد . هیچ وقت ما آنجا که "رنگین کمان" تمام می شود را نمیبینیم.
و مگر خود این اسم "Eyes Wide Shut" سوءتفاهم نیست؟
و چقدر خواب "آلیس" آدم را یاد "آلیس در سرزمین عجایب" می اندازد؟
و مگر می شود به آن تغییر زاویه دوربین در هنگامی که "آلیس" دارد ماجرایش (ماجرا؟) با آن افسر را برای "بیل" تعریف می کند دقت نکرد؟
و مگر می شود به این فکر نکرد که آن نقاب ها بیشتر از آنکه نقاب باشند اتفاقاً دارند آن درون موهوم آدم ها را نشان می دهند. آن درونی که "آلیس" دوست دارد ببیند و مگر به خاطر همین نیست که آن نقاب را به جای "بیل" کنار خودش میگذارد؟
بازهم مهمتر از آن تکرار سوالات توسط"بیل" در ابتدای فیلم و توسط "آلیس" در انتهای فیلم است. مگر نه اینکه بالاخره آن نقطه اشتراکی که برای فرار از هر سوءتفاهمی لازم است پیدا شد؟
و مگر میشود آن "نگاه" هراسناک "آلیس" به دوربین را در انتهای فصل "مهمانی" و در حین"س.ک.س" با "بیل" به دوربین فراموش کرد که خبر از اتفاقی می دهد؟
0 Comments:

Post a Comment